چرا جنبش زنان بايد ضدسرمايه داري باشد
روشنگری
يادبگير، ساده‌ترين چيزها را براي آنان كه بخواهند يادبگيرند هرگز دير نيست

چرا جنبش زنان بايد ضدسرمايه داري باشد 
شکوه صبحي

 

تريبوني براي زنان چپ| در دوران سرمايه داري زندگي مي‌کنيم. بيش از ٥ قرن از بوجود آمدن سرمايه‌داري گذشته است. در طي اين مدت نظام سرمايه‌داري تغييرات بسيار کرده، تکامل يافته و اکنون در قرن ٢١، سرمايه‌داري نئوليبرال در تمام ارکان زندگي بشر نفوذ کرده و تغييرات بسيار بنيادي و عميقي در روابط اجتماعي، فرهنگي ، سياسي و اقتصادي بوجود آورده است. در چنين دنيايي زنان براي تغيير شرايط زندگي و رهايي از ستم‌هايي که به آنان مي‌شود، در تلاشند تا موقعيت و جايگاه زن را تغيير دهند، زناني با ديدگاه‌ها و گرايشات فکري متفاوت. اما به‌رغم اين تلاش‌ها و به‌رغم آن‌که در زمينه‌هايي شرايط زندگي زنان تغيير يافته است، براي اکثريت آنان اين تغيير شرايط به معناي بهبود نبوده و نيست. فقر زنانه شده و همچنان نابرابري‌ها، بي‌عدالتي‌ها و خشونت‌ها گريبان زنان را گرفته است. زنان با انواع خشونت و آزارهاي جسمي و رواني روبه رو هستند. هنوز در بسياري از نقاط جهان مناسبات فرهنگي و اجتماعي ماقبل سرمايه‌داري به کمک اين نظام آمده و موقعيت فرودستي زنان را تداوم مي‌بخشند. نظام سرمايه‌داري از فرهنگ مردسالارانه موجود که در تارو پود جوامع نفوذ دارد و از باورها واعتقادات ديني و مذهبي استفاده کرده و از طريق قدرت‌هاي سياسي موجود اين فرودستي را تداوم مي‌بخشد، سود سرشاري مي‌برد. با استفاده از صنعت تبليغات و رسانه‌هاي خود، باورهاي فرهنگي خاصي را نيز ترويج مي‌کند که در آن جنسيت زن منبعي براي کسب سود بيشتر است. صنعت سکس و مد و زيبايي، سود سرشاري را براي سرمايه‌داري به همراه دارد.
از اين رو مهم است که نه تنها مبحث سرمايه‌داري در جنبش زنان مطرح شود، (کما اينکه بخش چپ جنبش زنان همواره به اين مساله توجه داشته است) بلکه ضد نظام سرمايه‌داري بودن براي پيشبرد مبارزات زنان يک ضرورت است. در اين مبارزه عليه سيستم حاکم بر جهان، جنبش زنان مي‌تواند در کنار ساير جنبش‌هاي مترقي و مردمي قرار گيرد و همراستا با آنان گام‌هاي موثري در نابودي کامل نظام سرمايه‌داري بردارد و از اين راه رهايي کامل زنان را ممکن سازد. 

تاثير مناسبات سرمايه‌داري بر شرايط زندگي زنان

در جامعه طبقاتي موقعيت زن توسط تقسيم کار اجتماعي تعيين مي‌شود. زنان هم در بخش توليد و هم در بازتوليد نقش مهمي دارند. استثمار شديد و چندگانه در بخش توليد به همراه کار رايگان در بخش بازتوليد نيروي کار (کارخانگي ) يکي از منابع مهم کسب سود سرمايه‌داري است. در دوره سرمايه‌داري نوليبرال اين حوزه‌ها نيز دستخوش تغييرات شگرفي شده است. شناخت اين تغييرات و شيوه‌هايي که از طريق آن سرمايه‌داري در اين حوزه‌ها به افزايش سود خود مي‌پردازد، ضروري است. 
«تقسيم کار در پروسه تاريخي تغيير يافته است. سرمايه‌داري از تقسيم کار در جهت اهداف خود استفاده مي‌کند. تقسيم کار به مفهوم تجزيه کار از فعاليت‌هاي پيچيده توليد و بازتوليد به وظايف خاص و ساده تر است که افراد مختلف به صورت دائمي يا موقتي بتوانند انجام دهند. در دوران سرمايه داري که هدفش حفظ سودآوري و برتري امتيازات و رقابت است، تقسيم کار لزوما ربطي به بهبود کيفيت کار و زندگي و حتا رفاه انسان‌ها به طور کلي ندارد. تقسيم کار به شکل‌هاي مختلف صورتي مي‌گيرد:
تقسيم کار فني و تقسيم اجتماعي کار / تقسيم کار طبيعي مانند بارداري / تقسيم کار فرهنگي مانند وضعيت زنان در جامعه / تقسيم کار يدي و فکري / تقسيم کار ماهر و غيرماهر، مولد وغير مولد / خانگي و فردي و ...»
ملاحظات فني و اجتماعي در تعريف کار به گونه‌اي درهم آميخته شده‌اند که اغلب مغشوش و گمراه کننده‌اند. به عنوان مثال در تعريف کارگر ماهر، جنسيت نيز مداخله دارد به اين مفهوم که هر کاري که زنان انجام مي‌دهند جدا از سختي و پيچيدگي آن تنها به اين دليل که زنان مي‌توانند آن را انجام دهند کاري غير تخصصي تلقي مي‌شود و يا کارهايي که با توجيهات به ظاهر"طبيعي"، به زنان محول شده است مانند فرز بودن در کار با انگشتان، مطيع بودن، شکيبا بودن و غيره. اين موضوعي است که در دوران نوليبراليسم يکي از عوامل کليدي در تعيين نرخ دستمزدهاي متفاوت است. در نتيجه شاهد هستيم که به رغم افزايش آماري و عددي تعداد زنان شاغل، فقر زنانه شده است. در کنار نابرابري‌هاي طبقاتي، نابرابري‌هاي قومي، جنسيتي، مذهبي و نژادي نيز در تعيين ميزان دستمزدها موثرند. سرمايه‌داري با دامن زدن به اختلافات و تنش‌هاي قومي و بين مرد و زن و...از سياست "تفرقه بيانداز و حکومت کن" استفاده مي‌کند. 
«سرمايه‌داري با تضادها و بحران‌هاي بسياري رو در روست. برخي از اين تضادها در زندگي زنان نمود بيشتري دارد. هاروي يکي از تضادهاي عمده‌ي سرمايه داري در قرن ٢١ را وحدت بازتوليد اجتماعي و بازتوليد سرمايه مي‌داند. وي بازتوليد اجتماعي (بازتوليد وسايل توليد و نيروي کار) را شامل بازتوليد روزمره و طولاني مدت مي‌داند که در پايه اي‌ترين شکل خود به بازتوليد زيست شناختي نيروي کار يعني فرزندآوري و خانه‌داري بستگي دارد، يعني بازتوليد نسلي و روزمره. بررسي بازتوليد اجتماعي شکاف عميقي را نشان مي‌دهد . گروهي مصرف زياد دارند و در مقابل تعداد زيادي توليد کننده ارزش وجود دارد که به شدت استثمار مي‌شوند. گروه اول با خريد و مصرف به گردش سرمايه و کسب سود کمک مي‌کنند و گروه دوم با توليد ارزش اضافه.»
در بازتوليد نيروي کار مقدار زيادي کار بدون دستمزد وجوددارد که به دست زنان انجام مي‌شود. در دوره دولت‌هاي رفاه، جنبش‌هاي اجتماعي دولت‌ها را مجبور به تقبل بخشي از اين بازتوليد کردند؛ از طريق حق بازنشستگي، بيمه، مراقبت هاي بهداشتي، آموزش و.... اما   نئوليبراليسم از زير بار آن شانه خالي کرده و با انداختن بار اين هزينه‌ها به دوش خانواده‌ها و عموم مردم سعي دارد از طريق کاهش بارمالياتي، نرخ سود خود را افزايش دهد و در اين راستا شيوه‌هاي زندگي شهري مبني بر مصرف‌گرايي وفردگرايي هم ترويج مي‌شود. خانواده ها ديگر نه موجوديت‌هاي مجزا، بلکه قالب‌هاي تعاملات و روابط اجتماعي موجودند و منبع مهم تقاضا هستند. خانواده تبديل شده است به محلي براي کسب سود بيشتر. 
در دوران شکل‌گيري سرمايه، اين که کارگران دستمزدشان را چگونه خرج کنند براي سرمايه مهم نبود. اما اکنون ديگر براي سرمايه‌داري مهم است که کارگر دستمزدش را چگونه هزينه مي‌ کند. در دنيايي که همه چيز کالا شده، کار خانگي هم کالايي مي‌شود. بخشي از کار خانگي از طريق پرداخت وجه در بازار قابل دستيابي است: کوتاه کردن موي سر، غذاهاي يخ زده و نيمه آماده، خشک شويي، مراقبت از کودکان، مهدکودک، پرستاري از سالمندان و غيره. ... عموما اين بخش از کار خانگي زنان مرفه، توسط زنان فرودست تر جامعه با دستمزدهاي بسيار اندک و بسيار پايين انجام مي‌شود، زناني که وظيفه‌ي بازتوليد نسلي و روزمره و تيمارداري از سالمندان را در خانواده‌هاي خود نيز بر عهده دارند و به اين ترتيب شکاف طبقاتي بين زنان پررنگ‌تر مي‌شود.
به علاوه افزايش استفاده از وسايلي مانند لباسشويي، جاروبرقي، ماکروفر و... که باهزينه‌هاي بالا بايد خريداري شود، منبع ديگري براي کسب سود سرمايه‌داري است. تامين اين هزينه‌ها معمولا با دريافت وام انجام مي‌شود. رابطه بازتوليد اجتماعي با اخذ وام سبب رشد رباخواري در جامعه مي‌شود. بدهکاري دانشجويان و بدهکاري کارمندان بابت وام‌هاي خريد کالا نمونه‌هايي از اين دست هستند.
«جهاني‌سازي امکان تحرک سرمايه را در فراسوي مرزها فراهم کرده است و اين امکان را به سرمايه داده که در جاي جاي جهان هم از نابرابري‌هاي رسوب کرده در روابط اجتماعي بهره ببرد و وهم نابرابري‌هاي جديد را دامن بزند. مهاجرت نيروي کار و از سوي ديگر انتقال واحدهاي توليدي و صنعتي از غرب به شرق اين امر را ممکن کرده است. کارگران کشاورزي کاليفرنيا در مکزيک بازتوليد مي‌شوند ، کارگران خانگي نيويورک در فيليپين بازتوليد مي‌شوند. دانشجويان نخبه ايراني به عنوان نيروي کار متخصص در امريکا کار مي‌کنند و. ...»
بخش عمده‌اي از اين نيروي کار مهاجر زنان هستند. زن بودن به علاوه مهاجر بودن، امکان استثمار چند لايه اين زنان را فراهم مي‌کند. از سوي ديگر انتقال صنايع به شرق (کره جنوبي، فيلپيين، هند، چين، ويتنام و...) بازار کار گسترده‌اي در اين کشورها ايجاد کرده است و زنان بسياري به اين بازار کار کشيده شده‌اند. زناني که با دستمزدهاي بسيار اندک، تحت شرايط بسيار دشوار و ساعات کار طولاني مشغول به کار شده‌اند. ورود گسترده اين زنان به بازار کار، سبب کاهش دستمزدها شده است. با توجه به سنت مردانه بودن مبارزات کارگري و صنفي و عدم حضورفعال و گسترده زنان در تشکل‌هاي کارگري ، بعد ديگري از مبارزه را براي اين زنان گشوده است. زنان کارگر در اين کشورها براي کسب رسميت به تشکل‌‌ها و مبارزات خود، مجبورند هم در مقابل حاکميت سرمايه‌داران و دستگاه سرکوب آن مبارزه کنند وهم در مقابل فرهنگ مردسالارانه هم طبقه‌اي خود. در دهه‌هاي اخير اين زنان توانسته‌اند تشکل‌هاي خود را ايجاد کنند وبا مبارزات پيگير حتا در سطح رهبري مبارزات کارگري نيز قرار گيرند.(مانند مبارزات کارگران زن در کره جنوبي). 
«کالايي شدن سبب شد که در بازار امور خانگي ، قلمرو گسترده‌اي براي انباشت سرمايه از طريق مصرف گرايي فراهم شود. ولي تضاد ديگري هم در اين جا خود را مي‌نماياند: تضاد بين مصرف‌گرايي زيادروانه خانگي و مصرف ضروري براي بازتوليد اجتماعي درست. تضادهاي توليد اجتماعي را نمي‌توان در خارج از شرايط متمايز جغرافيايي، فرهنگ، سبک زندگي، آداب و رسوم و ساير ويژگي‌هاي زيستي، تاريخي و اجتماعي جوامع انساني‌ درک کرد.»
بازتوليد اجتماعي نيروي کار، گستره‌اي از اشکال و رفتار‌هاي فرهنگي را هم ايجاب مي‌کند که از نظر جغرافيايي و تاريخي مشخص‌اند و اختلاف طبقاتي را حفظ و تقويت مي‌‌کنند. رسانه‌هاي جمعي وسيله‌اي بسيار مناسب براي اين امر است و زنان و سپس کودکان اولين طعمه در اين مسير هستند. در اينجاست که صنعت تبليغات به کار مي‌آيد. اين صنايع به خصوص به زنان وکودکان به شکل طعمه‌هايي نگاه مي‌کنند که با مصرف‌گرايي مي‌توانند بازارهاي سرمايه‌داري را پر رونق نگه دارند. از سوي ديگرزنان به عنوان ابژه جنسي در اين تبليغات نيز به کار مي‌آيند تا مردان نيز ترغيب به خريد و مصرف بيشتر و بيشتر شوند.
ü «قدرت دولت سرمايه‌داري در چارچوب بازتوليد اجتماعي در تمام دنيا به روش‌هاي مختلف توليد و تکثير مي‌شود. بازتوليد اجتماعي عرصه‌اي است که در آن سرکوب وخشونت عليه زنان در بسياري از نقاط جهان شدت مي‌يابد. کارگران غالبا تجربه خشونت وسرکوب موجود در فرايند کار را به خانواده انتقال مي‌دهند. با اين وجود، خشونت شديد و چند جانبه در محيط‌هاي بيرون براي بسياري از زنان، خانواده را محيطي امن براي آسايش و استراحت از کار روزانه و استثمار کرده است. بسياري از زنان غيرمتشکل در مقابل اين سيستم درهم پيچيده استثمار در بازار کار احساس ناتواني مي‌کنند و تمايلي به حضور در اجتماع ندارند و به کنج خانه‌ها پناه مي‌برند و خانه‌داري را ترجيح مي‌دهند.» 
در چنين دنيايي که کالايي کردن زندگي روزمره وبازتوليد اجتماعي، عميق‌تر شده و فضاي پيچيده‌اي را براي مبارزه ضدسرمايه‌داري ايجاد کرده است، عدم توجه به اين تغييرات سبب مي‌شود که راهکارهايي که به عنوان مثال براي کار خانگي در نظر گرفته مي شود، ناکارآمد باشند و حتا خود به افزايش بهره کشي از زنان منجر شوند. مانند شعار پرداخت دستمزد به کار خانگي که فقط به پولي شدن کامل همه‌ي امور در راستاي منافع سرمايه منجر خواهد شد.
نشان دادن کارکرد ستم جنسيتي در سيستم سرمايه‌داري براي ما روشن مي‌کند که برخي خواسته‌ها و مطالبات زنان درون سيستم سرمايه‌داري با رفرم‌هايي در زمينه‌هاي برابري دستمزد، دسترسي به امکانات آموزشي برابر، تصويب برخي قوانين در مقابله با تبعيض در محيط کار و خشونت، آزادي سقط جنين، رايگان بودن وسايل جلوگيري از بارداري و... فقط تا حدود کمي قابل دستيابي است. درخيلي از اين عرصه‌ها تحقق اين خواسته‌ها با مرزهاي سيستم سرمايه‌داري تصادم پيدا مي‌کند. در اواخر دهه‌ي هفتاد و بعد از افول جنبش فمينيستي همزمان با گسترش نئوليبراليسم، بخش ليبرال جنبش زنان مطالبه محور شد و اين خواست‌ها را در دستور کار خود قرار داد. در طول بيش از چهار دهه، مي‌بينيم که با اين گونه مبارزات مطالبه محور در چارچوب نهادهاي مدني موجود در جامعه سرمايه‌داري، نتوانسته بهبودي چشمگير در شرايط زندگي اکثريت زنان ايجاد کند. بي ترديد سيستمي که بتواند کار خانگي و فرزند پروري را اجتماعي کند، سرمايه‌داري نيست. سيستمي که بتواند برابري کامل دستمزد را براي زنان امکان پذير کند، سرمايه‌داري نيست. سيستمي که بتواند حق کنترل بر بدن را براي زنان تامين کند، سرمايه داري نيست...
بازتوليد اجتماعي عرصه‌اي است که در آن بسياري از آسيب‌هاي توليد سرمايه‌داري جهاني شده را مي‌توان ديد. هستند کساني که اين تناقض را مي‌بينند و در پي راهي براي دور زدن آنند و آرزوي بازگشت به شيوه زيستن طبيعي را دارند، اما دور زدن اين سيستم امکان ناپذير است. اين ما را به سوي شکلي سياسي از پاسخ‌هاي ضدسرمايه‌داري رهنمون مي‌شود: بازگرداندن قدرت به کساني که در زمينه بازتوليد اجتماعي از آنان سلب قدرت شده است. در اين راستا ضرورت شکل گيري يک دانش ضد سرمايه داري ضروري است. 

منبع نقل‌قول‌ها: هفده تناقض سرمايه داري، ديويد هاروي



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: پنج شنبه 5 بهمن 1396برچسب:,
ارسال توسط امید
آخرین مطالب